"شبنشینی با مولیر": رقصِ خیال در تماشاخانه سنگلج - تلفیقی بدیع از سنت و خلاقیت، طنز و اندیشه، در تئاتر ایران
در شبهای روشن تماشاخانه سنگلج، این خانهی دیرینِ تئاتر ایران، پردهها به احترامِ هنر دوباره کنار میروند و تماشاگران را به میزبانیِ یک شبنشینیِ باشکوه دعوت میکنند. شبنشینیای که نه تنها تماشای یک نمایش، بلکه تجربهی سفری به دل تاریخ تئاتر، به قلب اندیشهیِ یک هنرمند بزرگ و به ژرفایِ درد و رنجِ هنرمندان این سرزمین است. این بار، داوود فتحعلی بیگی با هنرِ خود، این شبنشینی را رقم زده و "شبنشینی با مولیر" را به ما هدیه داده است. این اثر، نه تنها ادای احترامی به بزرگمرد عرصه تئاتر، مولیر، است، بلکه آینهای تمامنما از دغدغهها، چالشها و امیدهای هنرمندان ایرانی نیز به شمار میرود.
داوود فتحعلی بیگی، با نبوغ و چیرهدستی خود، این نمایش را به یک تابلوی نقاشی هزار رنگ تبدیل کرده است. او با تلفیق ماهرانهی تارتوفِ مولیر و سیاه بازیِ ایرانی، فضایی جادویی و خیالانگیز خلق میکند. طنز و جدیت، خنده و تفکر، در هم آمیخته و مخاطب را از یک لحظه به لحظهی دیگر غافلگیر میکنند. صحنهها با چنان ظرافت و سرعتی تغییر میکنند که گویی خود زمان، بازیگر این نمایش است. از صحنهی نمایش تارتوف به صحنهی درد و دلهای فتحعلی بیگی و مولیر، و از آنجا به سیاه بازی و بازخوانی مشکلات هنرمندان ایرانی... همه و همه در یک همنشینیِ دلانگیز.
داوود فتحعلی بیگی، با اتکا به دانش و تجربهی چندینسالهی خود در حوزهی تئاتر سنتی، روایتی بدیع و نوآورانه را خلق کرده است. او با زیرکی تمام، دو عنصر کلیدی را در هم میآمیزد: درام کلاسیک "تارتوف" مولیر و هنر اصیل سیاه بازی ایرانی. این ترکیب هنرمندانه، فضایی پویا و جذاب را به وجود میآورد که در آن، تماشاگر همزمان با خندیدن، به تفکر و تأمل در باب مسائل انسانی و اجتماعی نیز دعوت میشود.
همانطور که تماشاگر وارد سالن قدیمیِ سنگلج میشود، با فضای خاص و نوستالژیک این تماشاخانه، حس قدم گذاشتن در دلِ تاریخ تئاتر ایران به او دست میدهد. در تاریکی دلانگیز، پرده برمیافتد و ما را به ضیافتی باشکوه دعوت میکنند. ضیافتی که میزبانش نه یک شخص، بلکه دو چهرهی ماندگار است: مولیرِ بزرگ، خالق تارتوف و بسیاری شاهکارهای دیگر، و داوود فتحعلی بیگی، مردی که نامش با تئاتر سنتی ایران گره خورده است. فضایی خیالانگیز و رؤیایی مخاطب را به سفری در زمان و مکان دعوت میکند. او با این کار، نهتنها یادآور میراث غنی تئاتر ایران است، بلکه به بازآفرینی آن در قالبهای نوین نیز میپردازد. موسیقیِ زنده و استفاده از آلاتِ سنتی، گوشهایِ تماشاگران را نوازش میدهد و به فضاسازیِ نمایش کمکِ شایانی میکند. این ترکیب هنرمندانه، تجربهای چند بُعدی را برای مخاطب رقم میزند.
اما این شبنشینی، فقط یک نمایش سرگرمکننده نیست. این یک فریاد است. فریادی از دل هنرمندانی که با تمام وجود برای شادی مردم تلاش میکنند، اما در پیچ و خمِ قوانین و بازبینیها گرفتار میشوند. فتحعلی بیگی، با زیرکی تمام، به این درد مشترک اشاره میکند. او با بهرهگیری از طنز تلخ و کنایه، به مسائلی چون ریاکاری، قدرتطلبی، و محدودیتهای آزادی بیان اشاره میکند. او با به تصویر کشیدن این معضلات از طریق شخصیتهای "تارتوف" و بازتاب آن در شرایط امروز جامعه و حتی در تدارک دیدن اجرای یک نمایش، این پیام را به مخاطب منتقل میکند که این چالشها همچنان پابرجا هستند و نیاز به بازنگری و اصلاح دارند.
فتحعلی بیگی با استفاده از طنز به عنوان یک ابزار قدرتمند، لایههای پنهانِ واقعیتهایِ تلخِ اجتماعی را آشکار میکند. او با ظرافت، به نقد رفتارهایِ نادرستِ اجتماعی میپردازد و مخاطب را به تفکر وامیدارد. در این میان، شخصیتهایِ سیاه بازی و سنتی ایرانی نیز، با زبانِ شیرین و کنایههایِ زیرکانه، به بیانِ مشکلاتِ جامعه میپردازند و لبخند را بر لبانِ تماشاگران مینشانند.
فتحعلی بیگی، در این نمایش، به نوعی به گروه هایی که متنشان درگیر مجوز ها شدن، ادای احترام می کند و میگوید: "شما تنها نیستید." از زبان مولیر، از آدمهای ریاکار و تارتوفصفت سخن میگوید. از کسانی که در لباس دوست، خنجر از پشت میزنند و تلاشهای هنرمندان را به باد میدهند. و اینجاست که این نمایش، فراتر از یک سرگرمی، به یک اعتراض تبدیل میشود. اعتراضی که به دل مینشیند و بغضِ هنرمندان را در دل تماشاگران بیدار میکند. در این نمایش، ما شاهد گفتگویِ عمیقی بین دو هنرمند هستیم. فتحعلی بیگی، در قامت یک هنرمند امروزی، با مولیرِ درگذشته به درد و دل مینشیند. از دغدغهها، مشکلات، و تلخیهای هنر تئاتر در گذر زمان میگوید. گویی این صحنه، نه فقط نمایشی از یک دیدار، بلکه گشودن پنجرهای به روی رنجهای مشترک هنرمندان است. این گفتوگو، فرصتی برای طرح دغدغهها و مشکلات هنرمندان ایرانی در طول تاریخ و در مواجهه با سانسور و محدودیتهای اجرایی است. این صحنهها، که با بازی متین و آرام و درخشان فتحعلی بیگی همراه است، لحظاتی عمیق و تأملبرانگیز را برای تماشاگران رقم میزند، گویی حضور او در صحنه به داستان و صحنه روح میبخشد. "شبنشینی با مولیر" نه فقط یک نمایش، بلکه یک تجربهی فراموشنشدنی است. تجربهای که شما را به خندیدن، تفکر، و همدردی دعوت میکند. تجربهای که نشان میدهد هنر، میتواند پلی باشد میان گذشته و حال، میان غم و شادی، و میان هنرمند و تماشاگر. این نمایش، به نوعی، ادای احترام به پیشکسوتان و نسلهای نوظهور هنر تئاتر است.
فتحعلی بیگی با هنرمندی تمام، به مشکلات و موانعی که هنرمندان در طول تاریخ با آن روبهرو بودهاند، اشاره میکند. از سانسور گرفته تا مشکلات بیتوجهی به هنر، همهی این مسائل در این نمایش مطرح میشوند و مخاطب را به فکر فرو میبرند. این نمایش، نهتنها یک اثر هنری، بلکه یک سند زنده از تاریخ تئاتر ایران است. امید است که این اثر، الهامبخش هنرمندان جوان باشد و راه را برای خلق آثار نوآورانه و خلاقانه در عرصهی تئاتر ایران هموار کند. این اثر، با بهرهگیری از طنز، درام، و نوآوری، مخاطبان را به تفکر، خنده، و همدردی دعوت میکند. این نمایش، نه تنها یادآور میراث غنی تئاتر ایران است، بلکه نویدبخش آیندهای روشن برای این هنر اصیل نیز هست. امیدوارم که این نمایش، الهامبخش هنرمندان دیگر باشد و راهی برای شکوفایی هرچه بیشتر تئاتر ایران باز کند. همچنین، حمایت از این نمایش و آثار مشابه، میتواند به شکوفایی هرچه بیشتر هنر تئاتر کشور کمک شایانی کند. پس دریابید این فرصت را و از دیدن این شاهکار لذت ببرید. پس بیایید همگی، از این نمایش زیبا حمایت کنیم. با دیدنِ آن، با نوشتن دربارهی آن، و با تشویقِ دیگران به تماشای این اثر. شاید، این حمایتها، بهانهای شود برای تداومِ شبنشینیهایِ مولیر و فتحعلی بیگی در تماشاخانهیِ سنگلج.
این نمایش، با در هم آمیختنِ عناصرِ سنتی و خلاق، مرزهایِ تئاتر را جابهجا میکند و تجربهای بدیع را به مخاطب ارائه میدهد.
"شبنشینی با مولیر": رقصِ خیال در تماشاخانه سنگلج - تلفیقی بدیع از سنت و خلاقیت، طنز و اندیشه، در تئاتر ایران
برای افزودن نظر ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید و یا ثبت نام کنید
حق کپی رایت برای میزانسن محفوظ است. طراحی شده توسط WSBA