تحلیل فیلم دیگه چه خبر

دیگه چه خبر؟ خبری نیست، نسلت تمام شد

جداسازی ادبیات و ریاضی در سینمای ایران

این مقاله به بررسی تفکر سلبریتی‌محورِ تفکیک «ادبیات» از «ریاضی و کامپیوتر» در فیلم تهمینه میلانی می‌پردازد، تبعات فرهنگیِ پخش آن را واکاوی می‌کند و پیشنهاد می‌دهد چگونه با ابزارهای هوش مصنوعی و ریاضی می‌توان مقابل این جهل مرکب ایستاد.


تهمینه میلانی و ریشه‌ی تفکر تفکیک علم و هنر

در آثار تهمینه میلانی، بارها شاهد جمله‌هایی هستیم که بر جداسازی هنر ادبی از مباحث ریاضی و کامپیوتر تأکید می‌کنند.

در سکانسی از فیلم، شخصیت اصلی می‌گوید: «ادبیات روح است؛ ریاضی فقط کشیدن خط و عدد نوشتن.»

در مونولوگی دیگر، کارگردان به دانشجوی ادبیات هشدار می‌دهد: «دور شو از آن اعداد خشک و بی‌روح، آنجا جایی برای عاشق هنر نیست.»


تهمینه میلانی و مهران مدیری هر دو از دهه‌ها پیش از مدارس و دانشگاه‌هایی بیرون آمده‌اند که در آن علم صوری و هنر شاعرانه مقابل هم قرار می‌گرفتند. این طرز فکر، محصول سوءفهم شخصی آن‌هاست – نه نقص سیستم آموزشی – و از دل آن سوءفهم، فیلم‌هایی با پیام «ترس از علم» زاییده می‌شود.

دیالوگ‌ها عملاً ریاضی را «خشک»، «بی‌احساس» و «دالّ بر تضاد با هنر» نمایش می‌دهند.


تبعات فرهنگی و آسیب به جامعه

پخش چنین فیلم‌هایی در ایران به چند شکل به فرهنگ ضربه می‌زند:


تثبیت جهل مرکب سلبریتی‌محور: وقتی چهره‌ای محبوب، علم و هنر را رقیب هم معرفی کند، مخاطب گمان می‌کند تنها راه «عاشق شدن به هنر» فرار از علم و ریاضی است.

ایجاد گسست میان رشته‌ها در دانشگاه و مدارس: دانشجویان ادبیات از برنامه‌های درسی محاسباتی فراری می‌شوند و مهندسان هنری، ادبیات را بی‌کاربرد می‌بینند.

بازتولید کلیشه در آثار آینده: فیلم‌سازان جوان برای جلب توجه، از کلیشه «هنر مقابل علم» بهره می‌برند و فرصت‌های تعامل بین‌رشته‌ای را نابود می‌کنند.


هوش مصنوعی و ریاضیات؛ سلاح مقابل جهل مرکب

ابزارهای نوین، این توانایی را دارند که:


تولید محتوا را بر پایه داده و الگوریتم ‌واقعی کنند، نه ژست و تقلید.

در تصویرسازی و روایت، ترکیب شعر و عدد را به نمایش بگذارند (مثلاً شعری که با ساختارهای فراکتالی تنظیم شده باشد).

به مخاطب نشان دهند که احساس و منطق، دو روی یک سکه هستند، نه دو جبهه‌ی متضاد.

مثال عملی: یک پلتفرم هوش مصنوعی می‌تواند به دانشجوی ادبیات پیشنهاد دهد چگونه ساختار داستان را با مدل‌های ریاضیاتی مثل نمودار شاخه‌ای بهبود ببخشد، یا به دانشجوی ریاضی کمک کند با متد داستان‌سرایی قهرمانانه، زیباییِ تصویر بسازد.


نقد نهایی و ضرورت بازنگری

فیلم‌های مبتنی بر «ترس از علم» در دل سینمای ایران رواج یافته‌اند، چون:

هنرمندان از توانمندی‌های علمی و تکنیکی هراس دارند.

علم را بی‌احساس و هنر را منحصراً احساسی می‌دانند.

جهل مرکب خود را به جامعه تحمیل می‌کنند.


اما هوش مصنوعی آمده تا:

خطای این نگاه را به تصویر بکشد.

نسل جدید را با مدل‌های ترکیبی «هنر+علم» آشنا کند.

نشان دهد که سینما فقط بازی با تصویر و صدا نیست، بلکه ساختار ریاضیاتی و طراحی الگوریتمی هم در قلب آن قرار دارد.


اگر امروز با جهل مرکب سلبریتی‌محور مبارزه نکنیم، فردا فرم کلاسیک سینما و اصالت روایت به‌کلی محو می‌شود.


نتیجه‌گیری

برای نجات فرهنگ سینمایی ایران، باید:

دیوار بین «ادبیات» و «ریاضی/کامپیوتر» را فرو بریزیم.

آموزش میان‌رشته‌ای را در دانشگاه‌ها و کارگاه‌های هنری ترویج کنیم.

از هوش مصنوعی به‌عنوان هم‌پیمان خلاقیت بهره ببریم.

نسل جدید را آگاه سازیم که علم و هنر دو جنبه‌ی هم‌افزا هستند، نه رقیب.


فقط در این صورت است که می‌توانیم جلوی موج جهل مرکب و مرگ فرم کلاسیک سینما را بگیریم و آینده‌ای روشن برای هنر و تکنولوژی بسازیم.

مقاله‌ای درباره‌ی تفکیک اشتباه هنر و ادبیات از علم در سینمای ایران؛ نقد تهمینه میلانی، بررسی جهل مرکب سلبریتی‌محور، و نقش هوش مصنوعی و ریاضیات در نجات فرهنگ از توهمات روشنفکری گذشته‌ی کارگردانان ایران