در سالهای اخیر، سینمای ایران بارها در تقاطع خلاقیت و جهل ایستاده است. مهران مدیری، با سریال «هیولا»، نمونهای از انتقال سوءفهم شخصی به فضای عمومی هنر را به نمایش گذاشت. این مقاله در چند بخش به بررسی «جهل مرکب سلبریتیمحور» میپردازد و نشان میدهد چگونه وقتی محبوبیت جای حقیقت را میگیرد، مسیر هنر به سمت انحراف میرود.
بخش اول: جهل مرکب سلبریتیمحور چیست؟
جهل مرکب سلبریتیمحور حالتی است که در آن:
افراد مشهور بدون دانش یا درک عمیق، مرجع اصلی برای تقلید و پیروی میشوند.
مخاطبان جوان و تأثیرپذیر از شهرت آنها الگو میگیرند، بیآنکه از صحت یا اعتبار پیامها مطمئن باشند.
نتیجه، تقویت باورهای نادرست و فاصله گرفتن از اصول علمی و منطقی هنر است.
در چنین وضعیتی، هنر تبدیل به نمایش پوستهای میشود که پشت آن هیچ بنیان علمی دیده نمیشود و جهل بهعنوان معیار ارزشگذاری پذیرفته میشود.
بخش دوم: تبعات تقلید کورکورانه از سلبریتیها
تقلید بدون آگاهی از سلبریتیها، دستاوردهای منفی زیر را بهدنبال دارد:
خفه شدن خلاقیت فردی: جوانان بهجای پژوهش و تجربه، به تقلید از ظواهر میپردازند.
حکمرانی ژستهای تکراری: سبک و قالبهای مشخص به سرعت در آثار هنری پخش میشود و تنوع از بین میرود.
ضربه به مبانی آموزشی: نهادهای آموزشی به جای تقویت فهم ساختارهای فنی و علمی، بر مهر و تبعیت از چهرههای محبوب تأکید میکنند.
ایجاد دیوار بیاعتمادی: وقتی سلبریتی مصون از نقد میشود، فضای گفتوگو و اصلاح تولیدات فرهنگی مسدود میگردد.
بخش سوم: مصداق در هنر ایران – پرونده «هیولا» و مهران مدیری
مهران مدیری با شوخی تلخ از نمره 2 ریاضی در مدرسه آغاز کرد و آن را به نقطه قوتی برای نقد علمی بدل نکرد. او:
مشکل را در سیستم آموزشی نمیبیند، بلکه به سوءفهم خود ادامه میدهد.
در سریال «هیولا»، با طنزی ظاهری، ساختارهای علمی را نادیده میگیرد.
بهجای طرح مسأله علم در روایت و شخصیتپردازی، بر سطحینگری و قضاوت مستقیم تکیه میکند.
این مجموعه، جهل مرکب را نه تنها در سطح فردی، بلکه در بستر اجتماعی بازتولید میکند. وقتی چهرهای محبوب چنین پیامهایی را منتشر میکند، شدت تأثیرگذاری آن دوچندان میشود و نسل جدید بیتوجه به منطق و ساختار، پیامدهای خطرناک را تکرار میکند.
بخش چهارم: واکنش به جهل مرکب و نقش هوش مصنوعی
هوش مصنوعی و ریاضیات، ابزارهایی هستند که میتوانند به مقابله با جهل مرکب بیایند:
دموکراتیک کردن خلاقیت: هر فرد، فارغ از شهرت، میتواند با استفاده از الگوریتمهای هوشمند، داستانپردازی و تحلیل ساختاری را تجربه کند.
تقویت مبانی علمی هنر: خودکارسازی بخشهایی از فرایند تولید (نویسندگی، تدوین، طراحی صحنه) بر پایه ریاضیات، آگاهی از ساختارهای زیربنایی را گسترش میدهد.
ایجاد شفافیت در روایتها: الگوریتمها نه ژست میگیرند نه ادعای فهم کاذب؛ آنها صرفاً براساس داده و منطق عمل میکنند.
این ابزارها، اگر بهدرستی پذیرفته شوند، نهتنها جایگاه اشتباه سلبریتیمحور را به چالش میکشند، بلکه هنر را بار دیگر بر پایه علم و تجربه زنده خواهند کرد.
بخش پنجم: راهکارها برای خروج از چرخه جهل مرکب
برای رهایی از انحراف سلبریتیمحور و مرگ فرم کلاسیک سینما، باید:
آموزش ساختاری و علمی هنر را در اولویت قرار دهیم.
نهادهای آموزشی و صنفی را به پذیرش فناوریهای نو و ابزارهای هوشمند ترغیب کنیم.
الگوهای مبتنی بر دانش و تجربه را برجسته کنیم، نه صرفاً شهرت و ظاهر.
گفتوگوی انتقادی درباره نقش ریاضیات در تصویرسازی، نورپردازی، تدوین و روایت را به جریان بیندازیم.
تولیدات هنری مشارکتی را ترویج دهیم تا خلاقیت از انحصار خلاص شود.
نتیجهگیری
نسلی که با خرافهگرایی و جهل مرکب سلبریتیمحور به جهان هنر ورود کند، مسیر نابودی فرم کلاسیک سینما را سرعت میبخشد. رقابت بر پایه ژست و شهرت به جای علم و ساختار، جایی برای رشد فردی و نوآوری باقی نمیگذارد. اما هوش مصنوعی و ریاضیات دست در دست خلاقیت، فرصتی برای بازگرداندن حقیقت به روایت و خلق هنری بر پایه منطق فراهم میکنند. اگر امروز چهرههای محبوب با سوءفهم خود، جامعه را به جهل مرکب دعوت میکنند، فردا الگوریتمها و دادهها، مسیر اصیل هنر را بازخواهند نوشت.
تحلیلی عمیق بر جهل مرکب سلبریتیمحور در سینمای ایران؛ از سوءفهم مهران مدیری در «هیولا» تا ضرورت هوش مصنوعی و ریاضیات برای احیای فرم کلاسیک سینما.
حق کپی رایت برای میزانسن محفوظ است. طراحی شده توسط WSBA