امشب به صرف بورش و خون، صابر ابر

امشب به صرف بورش و خون

نویسنده مطلب: شیوا علمی


«امشب به صرف بورش و خون» روایتی مردانه از رنج


«درد اینجاست که آدمیزاد روی زمین تنهاست.»


پرده‌ی اول این سه‌گانه‌ی اقتباس‌شده از داستان «نازنین» اثر داستایوفسکی ترجمه‌ی یلدا بیدختی، روایتی است مالامال از تنهایی، خشم و اندوهِ در هم تنیده. این نمایش از ابتدای سال 1403 طی چندین و چند دور اجرا در کرباکس و بلک‌باکس پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب روی صحنه رفته و هزاران مخاطب را مجذوب خود کرده است.


نمایش تک‌گویی‌های امانتداری 40 ساله بر سر جنازه‌ی همسر 18 ساله‌اش است که به تازگی خودکشی کرده و او انگار دارد هر چه را در ذهنش می‌گذرد بلندبلند و تندتند به زبان می‌آورد و در حین این بازگویی‌ها می‌خواهد ماجرا را برای خودش روشن کند و یا شاید در حال اعتراف کردن در برابر جماعتی است که نه از آنها انتظار ترحم دارد نه حتی قضاوتی منصفانه.


مهدی یزدانی خرم متن نمایش را به شکل چندین مونولوگ به هم پیوسته نوشته و چه بسا اگر قدرت بازیگری و کارگردانی صابر ابر نبود، شاهد اثری بدون جذابیت و کسل‌کننده برای مخاطب بودیم. اما این تک‌گویی‌های روان و پرقدرتِ جریان سیال ذهن که درست نقطه‌ی مقابل بازی سکوت اما تاثیرگذار فاطمه نقوی در نقش خدمتکار خانه است، به همراهی المان‌های جذاب دیگر نظیر طراحی صحنه با میزها و لوازم پذیرائی از میهمان‌های این ضیافت خیالی به صرف بورش و آغشته به چند قطره خون، که دور تا دور صحنه چیده شده، موسیقی، نورپردازی‌، افکت‌های صوتی، ارتباط گهگاه بازیگران با تماشاچیان، و رقص انتهائی صابر ابر در شمایلی زنانه، این نمایش را به اثری تبدیل کرده که در تمام طول یک ساعت اجرای نفس‌گیرش، مخاطبین را در صندلی‌های خود میخکوب می‌کند.


زن در این روایت یا جنازه‌ای است که زیر جزیره‌ی آشپزخانه- جائی که مرد همان‌طور که از خاطرات آشنائی، ازدواج، زندگی مشترک، شرط‌‌وشروط‌گذاری برای همسرش و در نهایت بیماری و مرگ او می‌گوید، در حال آماده‌سازی سوپ برش و سرخ کردن کدو است- افتاده و یا خدمتکاری است که در سکوت وظایفش را انجام و هرازگاهی خشمش را با پرتاب کردن چیزی نشان می‌دهد.


شاید اگر این روایت سراسر مردانه، منسجم‌تر، بدون جزئیات فاقد ارزش دراماتیک و چاشنی طنز بود بیشتر می‌توانستیم به فضای غم‌بار و عمیق شاهکار داستایوفسکی نزدیک شویم و با جان‌های خسته‌ی روایتش، حتی با بدترین‌شان هم‌دلی و مدارا کنیم. همان‌طور که خود او در رمان بزرگش "برادران کارامازوف" می‌گوید:"هر کس گناهکارتر است مستحق رحم و شفقت بیشتری است."

نقد نمایش امشب به صرف بورش و خون صابر ابر که در سال 1403 پر فروش ترین نمایش شد و مخاطبان زیادی داشته

برای افزودن نظر ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید و یا ثبت نام کنید

گالری تصاویر